Asentra

nothing that I wouldnt do

جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۸ ق.ظ

یه فرشته ای هم هس فرشته ی عشقه

اون شبی ک ارزو میکنی فردا صبح چشمات باد نکرده باشه

دم در اتاق وای میسه و نگاهت میکنه

بعد خوب ک گریه کردی

حرفایی ک نمیتونی بزنی رو از کف اتاق جارو میکنه و باخاک انداز جم میکنه

یه کیفم داره مثل پاکت نامه ک دکمه ش ی قلب بزرگه

بعد همه ی اشغالای توی دلتو تو کیفش میذاره ک ببره پیش خدا

اشغالای تو دلت همون چیزای ارزشمندی ان ک اسمشون دوست داشتنه


فردای چنین شبی میتونی تمام کتابا و امتحانا و خاطرات و دست نوشته های دبیرستانتو دور بریزی

جز عربی و ریاضی ک فکر میکنی ی روزی بدرد میخورن

و احساس رضایت میکنی از اینکه هیچ وقت دیگه تو عمرت ب جزوه های فیزیک و خوندنشون نیاز نداری

قاطی دورریختن برگه های زبان فارسی ی کاغذ با جملات درهم و برهم و فلشای جابجایی بندا  که احتمالا یکی از اون انشاهای غیرمنتظره بعنوان تکلیف

مسخره مورد علاقه معلمای ادبیاته پیدا میشه

یه جاییش نوشتم:

"اما من این گونه اولین سطور شرح حال نااحوالی ام را رقم می زنم:

پشت هر آدم موفقی یک مشت احساسات خاک شده است"

....

خلاصه من دیشب دقیقا یک مشت اشغال بدردنخورو که درست اندازه قلبم بود برای همیشه دور ریختم:)

  • ۹۵/۰۴/۱۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی