Asentra

حس چه کسی رو دارم؟؟؟

پرنده هایی توی قفس بزرگی توی جنگل گیر افتادن

هر روز در اون قفس باز میشه تا تک پرنده ای ازش بیرون بره و تا زمان مشخصی برگرده

پرنده ابشارا رو می بینه و کوهارو پرنده هایی که تا حایی ک چشم میره پرواز میکنن

رودهایی ک ازش اب میخورن 

هر بار برمیگرده توی قفس و دلش میخواد اندازه تمامیتی ک پرنده ها دارن پرواز کنه

برای پرنده ها از چیزایی ک بیرون دیده میگه

ولی هیچ کدوم نه میتونن توی فراز کوهی پرواز کنن و نه توی رودی اب تنی کنن

پرنده ای که بالاش برای اون پروازا ورزیده س ولی توی قفس زندگی میکنه

به تمام تعداد دفعاتی ک اون پرنده از قفس بزرگش بیرون میره و دنیای دیگه ای ک میدونه میشه توش زندگی کردو می بینه

احساس سردرگمی می کنم

به تمام اون تعداد دفعات دنبال دلیل میگردم! دلیل اینکه چرا باید دوباره به اون قفس برگرده

به تمام اون تعداد دفعاتی ک پرنده توی قفس پرواز میکنه تا به درو دیوارش بخوره

بدنم درد میکنه از تلاشای مکرر

روحم درد میکنه از پروازی ک ب نهایت نمی رسه

و مدام با خودم تکرار میکنم باید یه راهم ادامه بدم

نباید دست بکشم

نباید خودمو با ادمایی ک هزار جور قفس دوروبرشون نیس مقایسه کنم

اما میشه از فکرش دست کشید؟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی