Asentra

و عشق را که خواهر مرگ است....!

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۰۷ ب.ظ

با خودم می گفتم : " باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن قدر که اشک ها خشک شوند , باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد . به چیز دیگری فکر کرد . باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد."


من او را دوست داشتم - آنا گاوالدا
  • ۹۴/۱۱/۰۴

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی